دستانم را بگیر و باور کن ، باور کن که دیگر از من منی نمانده است ... .
بیا و باور کن که آغوشم دیگر هیچ آرامشی ندارد ... .
بیا و باور کن حقیقت تمام حرف هایم را آن هنگام که می گفتم هیچم و باور نداشتی ... .
بیا و باور کن که هیچم و هر روز هیچ و هیچ تر میشم ... .
مرا ببخش اما آنچه که تو می خواهی نیستم ، من سالهاست همه چیزم را در کوچه های پر تردید هیچستان باخته ام ... .
هیچی ام را بیا و باور کن ... باور کن ... باور کن ... هیچی ام را باور کن ... .